در صفت گوساله سامری 
کد خبر: 4147322
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
در صحبت قرآن/ 154

در صفت گوساله سامری 

اگر بگوییم که خدای حاکم بر اکثریت عالم در طول تاریخ تا به امروز همان گوساله سامری است سخنی به گزاف نخواهد بود زیرا خدای یا ارباب هر کس همان است که به خاطر او به عشق و سودای او کار می‌کند و اکثریت مردم را سودایی جز درهم و دینار نیستند.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد پنجاه و چهارمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در صفت گوساله سامری» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿طه ۸۸﴾

(آنگاه سامری با آن زر و زیورها) گوساله‌ای بساخت که جسمی چشم‌گیر و آوایی شگفت داشت. پس این گوساله را بر مردم عرضه کرد و گفت خدای شما و خدای موسی همین است که موسی او را فراموش کرده و به جای دیگر رفته است(88). 

ماجرای سامری و دعوت او مردم را به گوساله‌پرستی بخشی از داستان بلند حضرت موسی است. وقتی حضرت موسی به کوه طور رفت تا سی روز در آنجا مقیم شود و پیام‌ها و فرمان‌های پروردگارش را دریافت کند، امت را به برادرش هارون سپرد که ایشان را همچنان بر دین خداپرستی نگه دار تا من بازگردم اما خداوند به دوران اعتکاف و خلوت موسی ده روز افزود و دوران میقات حضرت موسی به چهل روز رسید. در بنی اسرائیل شخصی بود به نام سامری که از تاخیر موسی بهره‌برداری کرد و با مردم گفت بنگرید که پیامبرتان خلافِ عهد کرده و معلوم نیست به کجا رفته است و معلوم نیست که او را خدایی باشد. پس از زر و سیم بسیاری که از مردم گرد آورده بود گوساله‌ای ساخت که در رنگ و جلا چشم‌ها را خیره می‌کرد و تدبیری اندیشیده بود تا این گوساله گاه گاه صدایی و بانگی نیز برمی‌آورد، اگر چه بانگی بدون معنی و بدون احساس. 

در ادب فارسی انسان‌هایی را که به حقیقت معنی نرسیده‌اند و از دین و عرفان سخن می‌گویند و در پی دنیا هستند به این گوساله تشبیه می‌کنند و به طنز می‌گویند: 

عِجلُ جَسَدُ لَهُ خُوارُ، شیخُ رجُلُ بزرگوارُ

مصراح اول بیت کاملا متخَذ از قرآن است که در وصف آن گوساله می‌فرماید که: جسد بی‌جان است و بانگ بی‌معنایی از خود برمی‌آورد. 

این گوساله زرین رمز دنیاپرستی است و تشبیه بسیار زیبایی است از اینکه دنیا زیب و زیوری فریبنده است اما جانی در آن نیست و همه بانگ و صداست و تبلیغات و فریب و غوغاست بر سرِ هیچ. 

سِحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار
 سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد (حافظ) 

مقصود حافظ این است که سامری مردم را سِحر کر و مانند موسی معجزه‌ای نداشت که دست در گریبان خویش کند و آن را، سفید و درخشان (ید بیضاء)، بیرون آورد. بنابراین جای نگرانی نیست زیرا سحری سامری نمی‌تواند در مقابل معجزه موسی بایستد. به عبارت دیگر، تبلیغات باطل در برابر حق و حقیقت تاب نمی‌آورد اگر چه چندگاهی جولانی بدهد. بنابراین: 

چون سامری مباش که زر داد و از خری
موسی نهاد و از پی گوساله می‌رود (حافظ) 

اگر بگوییم که خدای حاکم بر اکثریت عالم در طول تاریخ تا به امروز نیز همان گوساله سامری است سخنی به گزاف نخواهد بود زیرا خدای یا ارباب هر کس همان است که به خاطر او به عشق و سودای او کار می‌کند و اکثریت مردم را سودایی جز درهم و دینار نیستند و به خاطر اوست که جنگ‌ها می‌کنند و جانها می‌‌ستانند، دامها می‌گسترند و آدمها را شکار می‌کنند. 

درهم و دینار در تحلیل نهایی همان هوای نفس و خودپرستی است و اینهمه بانگ و غوغای زرسالاری بانگ گاوی بیش نیست که همه را سحر کرده است. و ای کاش مردمان از سِحر حرام سامری برهند و به سحر حلال سعدی و سنایی برسند. 

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha